بحث درباره ی آغاز یک فن در ایران
به گزارش هنر شهر روایت فرهاد قربان زاده از وجود فن ویرایش در ایران که حاکی از تاریخی هزاروچندصدساله است، می گوید علیرغم اینکه در سالهای اخیر پایه گذاری و آغاز ویرایش در ایران به انتشارات فرانکلین منسوب شده است، این نشر یکی از ناشران پیشرو در زمینهیویرایش مقابله ای بوده است و نه آغازگر ویرایش در ایران.
به گزارش هنر شهر به نقل از ایسنا، در سالهای اخیر بارها در مجال ها و مجامع متعدد شاهد انتساب پایه گذاری فن ویرایش در ایران به انتشارات فرانکلین بوده ایم. احمد سمیعی گیلانی، مترجم و ویراستار پیشکسوت که بعنوان پدر ویرایش ایران از او یاد می شود از ویراستاران فرانکلین بوده است. همینطور انجمن صنفی ویرایش که در سالهای اخیر سیروس پرهام، از ویراستاران فرانکلین را به عضویت خود درآورده است، این موسسه را آغازگر فن ویرایش در ایران معرفی می کند.
همین چند روز پیش هم بهرام پروین گنابادی، معاون فرهنگی انتشارات علمی و فرهنگی در برنامه «اصلاح و بازسازی هویت بصری و قلم اختصاصی فرانکلین» با بیان اینکه فرانکلین در خیلی از نخستین های صنعت نشر کشور ما حضور داشته، اظهار داشت: «فرانکلین برای نخستین بار در ایران ویرایش متون ترجمه و به صورت کلی ویرایش را شکل داد و آنرا نهادینه کرد.»
اما فرهاد قربان زاده، فرهنگ نویس و ویراستار و زبان شناس، دیدگاه دیگری دارد و دراین باره به ایسنا می گوید: واژهی «ویرایش» حدود پنجاه شصت سال در زبان فارسی سابقه دارد. اما برخلاف آنچه برخی گمان کرده اند، این به آن معنا نیست که قدمت فن ویرایش در ایران هم فقط پنجاه شصت سال است.
این پژوهشگر زبان فارسی به شرح مفهوم ویرایش می پردازد و می گوید: ویرایش در مفهوم عام یعنی «ایجاد تغییراتی در نوشته به منظور بهبود یا تصحیح و اصلاح آن». این کار را معمولا فرد یا افرادی جز نویسنده یا مترجم انجام می دهند؛ ویرایش می تواند صوری، فنی، علمی، مقابله ای، زبانی یا جز آنها باشد. کسی که ما امروزه او را «ویراستار» می نامیم، به قصد بهبود اثر، روی آن تغییراتی می دهد و اثر را به شکلی درمی آورد که به نظر خود، از صورت اولیهی بهتر است. اگر این تعریف «ویرایش» را بپذیریم، پیشینهی ویرایش در ایران به قبل از اسلام می رسد.
قربان زاده می افزاید: شاید پذیرفتن این سخن برای آن دسته از ویراستارانی که ویرایش متن را به فاصله گذاری و نقطه گذاری و تبدیل «می باشد» به «است» تقلیل داده اند دشوار باشد و برایشان این پرسش پیش بیاید که در دوره هایی که هنوز دستگاه چاپ و حروف چینی سربی پدید نیامده و کتاب ها رونویسی (استنساخ) می شده اند، چطور می توان متنی را ویرایش کرد؟
او دربارهی ویرایش در دوران قبل از اسلام توضیح می دهد: خط پهلوی کاستی ها و ابهامات بسیاری داشته است. وجود هُزوارِش ها هم به این دشواری ها می افزود. هزوارش ها واژه های آرامی ای بودند که در بین نوشته های پهلوی به کار می رفتند، ولی هنگام خواندن متن، به جای تلفظ آرامی، آنها را به پهلوی (فارسی میانه) قرائت می کردند. این دشواری ها سبب شد که دانشمندان زردشتی در اواخر دورهی ساسانی و اوایل دورهی اسلامی الفبای اوستایی / دین دبیره را برای نوشتن متن های پهلوی به کار ببرند و از هزوارش ها هم چشم پوشی کنند. خط اوستایی برگرفته از خط پهلوی بوده است. به کتاب ها و رساله هایی که پیشتر به خط پهلوی نوشته شده بودند، ولی بعدها با خط اوستایی بازنویسی شدند «پازند» گفته می شود. بعضی از این کتاب ها عبارت اند از «بُندَهِشن»، «مینویِ خِرَد»، «اَرداویراف نامه»، «اندرز خوبی کنم به شما کودکان»، و «صدویک نام خدا». پس بازنویسی متن های پهلوی به خط اوستایی به قصد آسان کردن خواندن متن بوده و این بازنویسی را میتوان نوعی ویرایش دانست.
فرهاد قربان زاده دربارهی انواع دیگر ویرایش هم می گوید: گاهی امکان دارد کسی کتابی بسیار مفصّل را خلاصه کند تا گروه خاصی از افراد، مانند کودکان و دانش آموزان و دانشجویان، راحتتر بتوانند از آن استفاده کنند. پس تلخیص هم، چون به منظور استفادهی راحتتر برخی مخاطبان آن اثر است، زیرمجموعه ای از ویرایش به شمار می آید. کتاب هشتم «دینکَرد» از نمونه های بسیار کهن تلخیص است که خلاصهی اوستای دورهی ساسانی را در بر دارد و آذَرفَرنبَغ فرخ زادان و آذرباد امیدان در قرن سوم هجری آنرا گرد آورده اند. از میان صدها و هزاران کتاب تلخیص شده میتوان به «خلاصهی سیرت رسول الله» انشای شریف الدین محمدبن عبدالله بن عمر (قرن هفتم) اشاره نمود که از کتاب «سیرت رسول الله» رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی (قرن ۶ و ۷) خلاصه شده و کتاب اخیر هم تلخیصی از کتاب «سیرة النبی» ابن هشام (قرن ۲ و ۳) است. بازنویسیِ متنی دشوار به زبان ساده به منظور استفادهی عموم مردم یا کودکان هم نوعی ویرایش است. برای نمونه، حسین بن علی واعظ کاشفی سبزواری (قرن ۹) «کلیله و دمنهی» نصرالله منشی را بازنویسی و ساده نویسی کرد و نام آنرا «انوار سهیلی» گذاشت. در سال ۹۹۶ هجری هم ابوالفضل بن مبارک «انوار سهیلی» را تهذیب کرده و همراه با فزودوکاست هایی آنرا ساده تر کرد و کتاب «عیار دانش» را پدید آورد. بعدها هم مؤلف هندیِ ناشناسی «عیار دانش» را به قصد تدریس در دبستان ها خلاصه کرد و آنرا «نگار دانش» نامید. از نمونه های مشهور و موفق بازنویسی در دورهی معاصر میتوان به مجموعه کتاب های «قصه های خوب برای بچه های خوب» از مهدی آذریزدی اشاره نمود.
این ویراستار در ادامه بیان می کند: تصحیح متن هم نوعی ویرایش است؛ با این تفاوت که در ویرایش، ویراستار می کوشد اشکالات مؤلف را اصلاح نماید و در تصحیح متن، مصحح می کوشد ازطریق مقابلهی نسخه ها با هم، دستبردها و سهوهای کاتبان را بپیراید و متن را به آنچه نویسنده یا شاعر برروی کاغذ آورده نزدیک کند. تصحیح متن از قدیم ترین دوره ها تا امروز رواج داشته و دارد. حمدالله مستوفی (قرن ۷ و ۸)، تاریخ نگار و جغرافی دان و شاعر مشهور و صاحب تاریخ گزیده و ظفرنامه و نزهةالقلوب، شش سال به تصحیح شاهنامه مشغول بوده است. وی در مقدمهی ظفرنامه دربارهی نسخه های شاهنامه و سهوهای کاتبان آورده است: «ز سهو نویسندگان سربه سر / شده کار آن نامه زیر و زبر». از شاهنامه ای که حمدالله مستوفی تصحیح کرده است دو نسخه در دسترس است؛ یکی نسخهی ۸۰۷ هجری (چاپ عکسی: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۷) و دیگری نسخهی ۸۰۸ هجری.
وی در عین حال می گوید: شاهنامهی دیگری که برپایهی دست نویس واحدی نوشته نشده، بلکه آنرا با مقابلهی چند دست نویس تهیه کرده بودند «شاهنامهی بایسُنقُری» است که به فرمان غیاث الدین بهادرخان بایسنقربن شاهرخ، نوهی تیمور گورکانی، در سال ۸۲۹ هجری شروع شد و در ۸۳۲ هجری به پایان رسید (جلال خالقی مطلق، دانشنامهی زبان و ادب فارسی، ذیل «شاهنامهی بایسنقری»).
از دیگر نمونه های کهنِ تصحیح میتوان به «دیوان حافظ نسخهی فریدون میرزای تیموری» اشاره نمود که خیلی از دانشمندان به سرپرستی سلطان فریدون میرزا فرزند سلطان حسین بایقرا در سال ۹۰۷ هجری آنرا از میان حدود پانصد نسخهی خطی دیوان و جُنگ ها گرد آورده بودند (به کوشش احمد مجاهد، دانشگاه تهران، ۱۳۸۴). عبداللطیف بن عبدالله عباسی گجراتی (درگذشت: ۱۰۴۹) هم در طول سالهای ۱۰۲۴ تا ۱۰۳۲ در چند نوبت نسخه های مثنوی معنوی را با هم مقابله کرده و تصحیحی از مثنوی با نام نسخهی ناسخه به دست داده است (اکبر ایرانی، «نسخهی ناسخه...»، سخن عشق؛ جشن نامهی دکتر حسن انوری). مجتبی مجرد در کتاب سنت تصحیح متن در ایران بعد از اسلام به خیلی از موارد دیگر اشاره نموده است.
این فرهنگ نویس با بیان اینکه ویرایش کتاب های مرجع هم محدود به دورهی معاصر نیست و دست کم در دورهی قاجار سابقه داشته است، توضیح می دهد: ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۹۴ قمری به علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، وزیر علوم، دستور داد که دانشنامه ای به زبان فارسی پدید آورد. اعتضادالسلطنه از میان دانشمندان برجسته شیخ محمدمهدی عبدالرّب آبادی (درگذشت: ۱۳۳۱ قمری) و میرزا ابوالفضل ساوجی (درگذشت: ۱۳۱۲ قمری) و میرزا حسن طالقانی و عبدالوهاب قزوینی (درگذشت: ۱۳۰۶قمری) را برای تألیف دانشنامه ای با نام «نامهی دانشوران ناصری» برگزید. کار اصلی تألیف و ویرایش کتاب برعهدهی عبدالرب آبادی بوده، به صورتی که مواد را از سایر مؤلفین می گرفته و خودش به آنها صورت می داده است. اعتضادالسلطنه هم دستور داده بود قسمت های آماده شدهی جزوه ها را پیش از انتشار به رؤیت او برسانند «تا اگر در ضبط و ربط امری غفلتی رفته باشد»، او آنها را تصحیح کند. نامهی دانشوران ناصری از سال ۱۲۹۶ تا ۱۳۲۴ قمری در هفت مجلد (الف ـ ش)، به صورت چاپ سنگی، منتشر گردید (آمنه بیدگلی، دانشنامهی زبان و ادب فارسی، ذیل «نامهی دانشوران ناصری»).
قربان زاده به کار ویرایش در مؤسسهی لغت نامهی دهخدا هم اشاره و اظهار می کند: چاپ اول لغت نامه در ۲۲۲ جزوه بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۵۸ انتشار یافته است. هریک از این جزوه ها بین یک تا چهار مؤلف دارد. روش تألیف لغت نامه به این صورت بود که از متن های کهن شاهدهایی استخراج کرده و روی برگه هایی نوشته بوده اند. بخصوص استاد محمد پروین گنابادی نقش مهمی در گردآوری این شاهدها داشته اند. این شاهدها الفبایی شده بود و هرکه قصد داشت بخشی از یک حرف الفبا را تألیف کند برگه های در ارتباط با او داده می شد. او هم مندرجات فرهنگ های پیشین و شاهدهای موجود در آنها را به این برگه ها می افزود. یادداشت های مرحوم دهخدا هم در بین این برگه های الفبایی شده گنجانده شده بود. بعد از تفکیک شاهدها و نوشتن مفهوم آنها (معمولاً به نقل از فرهنگ های کهن)، اعضای «هیئت مقابله» هریک از جزوه ها را می خواندند و متن را ویرایش می کردند. تخصص نداشتن در زمینهی ویرایش فرهنگ یا دانشنامه نباید باعث شود که کوشش های ویراستاران این شاخه از فن ویرایش را نادیده بگیریم.
قربان زاده سپس ضمن اشاره به تاریخچهی تأسیس فرانکلین بیان می کند: انتشارات فرانکلین در سال ۱۳۳۳، یعنی ۹ سال بعد از چاپ اولین جزوهی لغت نامه، در ایران شروع به کار کرد. برخی از جوانان آن دوران که بعدها در حوزهی ترجمه و ویرایش و پژوهش به جایگاه های بلندی دست پیدا کردند، در این انتشارات مشغول به کار شدند و کتاب هایی را که به دستشان می رسید ویرایش می کردند. البته فقط فرانکلین نبود که کار ویرایش را انجام می داد. برای مثال، در انتشارات نیل هم که استاد ابوالحسن نجفی و آل رسول و احمد عظیمی آنرا راه اندازی کرده بودند، کتاب ها را قبل از چاپ، ویرایش می کردند. استاد ابوالحسن نجفی در کتاب خاطراتشان گفته اند که وقتی محمد قاضی کتاب «ساده دل» اثر ولتر را ترجمه کرد و برای چاپ به انتشارات نیل سپرد، «ترجمهی او را با اصل کتاب مقایسه کردم و اشکالاتی به نظرم رسید که آنها را گوشهی صفحات ترجمه یادداشت کردم و با خود قاضی در بین گذاشتم. [...] قاضی با گشاده رویی از توضیحات من استقبال کرد و نه تنها تمام موارد اصلاحی را پذیرفت، بلکه خیلی هم از من تشکر کرد» (جشن نامهی ابوالحسن نجفی، ص ۳۶). انتشارات نیل کتاب «ساده دل» را در سال ۱۳۳۳، یعنی همان سال تأسیس فرانکلین، منتشر نموده است.
او ادامه می دهد: از آنچه تا اینجا گفتیم نتیجه می گیریم که انتشارات فرانکلین ویرایش را در ایران پایه گذاری نکرده، هرچند که یکی از ناشران پیشرو در زمینهی ویرایش مقابله ای بوده است.
به گفتهی فرهاد قربان زاده، قبل از این که واژهی «ویرایش» ساخته شود، این عمل را «تنقیح» و «تهذیب» و «حک و اصلاح» و «تصحیح» می خواندند و متن ویراسته و پیراسته را «مُنَقَّح» و «مُهَذَّب» و «مُصَحَّح» می گفتند.
او با اشاره به اینکه امروزه مسؤلان کشورهای تازه بنیاد می کوشند برای تاریخ و فرهنگ و تمدن خود پیشینه ای کهن جعل کنند، می گوید: ولی ما با تاریخی به این دیرینگی درزمینهی ویرایش، آنرا به شصت هفتاد سال قبل محدود می نماییم. این گمان که دانشمندان و نویسندگان ایرانی در این هزاروچندصد سال نوشته ها را تهذیب (ویرایش) نمی کرده اند و اصلاح متنْ فنی نوپدید است با داده ها و آگاهی هایی که از پیشینهی تنقیح متن داریم آشکارا در تضاد است.
قربان زاده همینطور می افزاید: این گزاره که فلان پیشکسوتِ ویرایش «اولین ویراستار در ایران» بوده به همان اندازه بی پایه است که بگوییم فلان خوش نویس یا نقاش معاصر نخستین خوش نویس یا نقاش در ایران بوده است. چون از روزی که انسان قلم به دست گرفته و چیزی نوشته، برای اطمینان از درستی نوشتهی خود، آنرا به نظر دیگران هم رسانده است.
وی در ادامه بیان می کند: این که واژهی «ویرایش» در دههی ۱۳۴۰ ساخته شده، نباید باعث شود که فن ویرایش را به دههی ۱۳۴۰ و بعد از آن محدود نماییم. همچنان که در چند سال گذشته به رفتگر «پاکبان» می گویند و این سبب نمی گردد که شغل پاکبانی را به چند سال گذشته محدود نماییم.
قربان زاده در انتها می گوید: در فارسی کهن کتاب هایی داشته ایم که در آنها به درست و غلط در زبان و دستور خط و دستور زبان و واژه هایی که در نوشتن باید از آنها پرهیز شود اشاره کرده اند. مطالبی از این دست را امروزه هم در کتاب های آموزش ویرایش می بینیم. گسستی که میان برخی ویراستاران و فارسی کهن وجود دارد سبب گشته است که بپندارند کتاب های آیین نگارش و ویرایش برای اولین بار در دورهی معاصر نوشته شده اند. در اینجا تنها به یکی از این کتاب ها اشاره می کنم و آن هم دستور دبیری (آیین دبیری) اثر محمدبن عبدالخالق میهنی (قرن ۶) است. برای نمونه، در جایی از کتاب آمده است: «هرگاه که در پارسی دو نام را ترکیب کنند و یکی گردانند، شرط آن است که اگر بدان مرکّب بر دو مفهوم دلالت می کنند، جداگانه نویسند، چون «خوارزم شاه» و «کرمان شاه» و اگر بدان مرکّب بر یک مفهوم بیش دلالت نمی کنند، پیوسته نویسند، چون «ملکشاه» و «ایرانشاه» که مقصود از این آن است تا بر ذاتِ تنها دلالت کنند، نه بر آنکه او شاه ایران است، و اما «خوارزم شاه» دلالت می کند بر آنکه او شاه خوارزم است» (تصحیح عدنان صادق ارزی، ص ۸ـ۹).
فرهاد قربان زاده
منبع: هنر شهر
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب