بازخوانی تاریخ

روزی که خرمشهر، خونین شهر شد

روزی که خرمشهر، خونین شهر شد به گزارش هنر شهر، در بیست و پنجمین روز از جنگ (۱۳۵۹/۷/۲۴)، در محور آبادان، نیروهای عراقی در ادامه پیشروی به دو کیلومتری شهر رسیدند و جاده ماهشهر مجدداً بسته شد. در این روز نیروهای خودی در آبادان تقویت شدند. در اهواز اجرای آتش شدید و بمباران ادامه یافت و همکاری ضدانقلاب با دشمن گسترش پیدا کرد.



به گزارش هنر شهر به نقل از ایسنا، در بیست و پنجمین روز آغاز جنگ تحمیلی، در محور سوسنگرد، برادران پاسدار طی شبیخونی، ۲۰ تانک دشمن را منهدم کردند و هوانیروز عملیاتی را در بستان به انجام رساند. در جبهه میانی، در محورهای دهلران و شور شیرین درگیری ادامه یافت. در محور گیلانغرب، بامداد امروز در یک حمله صبحگاهی به نیروهای مهاجم، ۲۰۰ نفر از نیروهای دشمن در کیسه خواب نابود شدند، همینطور بر اثر آتش نیروهای خودی، ۸۰ نفر از نیروهای عراقی در حوالی گردنه نو به هلاکت رسیدند.

روزی که خرمشهر خونین شهر شد

امروز یکی از شدیدترین روزهای درگیری در خرمشهر بود. یگان های مختلف دشمن با پشتیبانی تانک ها و زره پوش ها که به شهر نفوذ کرده بودند، در محورهای مختلف، سنگر به سنگر با به شهادت رساندن یا مجروح کردن رزمندگان قلیل خودی تا بعدازظهر مواضع رزمندگان را یکی بعد از دیگری تصرف کردند که درنتیجه به مرکز شهر و پل خرمشهر تسلط یافتند، ولی یورش شجاعانه حماسه سازان خرمشهر در عصر همین روز، بار دیگر شهر را از سقوط حتمی نجات داد و نیروهای دشمن عقب رانده شدند. به خاطر همین مقاومت های حماسه ساز در روز ۲۴ مهر، ستاد تبلیغات شورای عالی دفاع، نام خرمشهر را به «خونین شهر» تغییر داد.

فقط شهادت می توانست شیخ شریف را آرام کند

شیخ شریف (قنونی) با تلاش خستگی ناپذیر خود، درحالی که چند شبانه روز است خواب را برخود حرام کرده، با تردد در میان بچه ها و رساندن آب و غذا و مهمات، آنها را به ایستادگی تشویق می کند، مواضع دشمن را نشان میدهد و فریاد می زند بشتابید به سمت بهشت.

تو را به خدا، امام و قرآن بایستید

او گاهی به کنار پل می آید و به آن هایی که قصد خروج دارند، التماس می کند: تو را به خدا، تو را به امام، تو را به قرآن بایستید. ما یا مثل امام حسین (ع) شهید می شویم و زیر بار ذلت نمی رویم، یا پیروز می شویم.

در روز ۱۳۵۹/۷/۲۴ مدافعان خرمشهر، یکی از فرماندهان و پشتیبانان اصلی خویش را از دست می دهند. رضا آلبو غبیش از رزمندگان خرمشهر و یکی از همراهان شیخ شریف که در این روز رانندگی شیخ را هم بر عهده داشته است، ماجرای شهادت شیخ شریف را این چنین بیان می کند:

در خیابان چهل متری، نزدیک مقر گروه الله اکبر، چندین سرباز دیدیم. اول خیال کردیم؛ ایرانی هستند. بلافاصله به من ایست دادند و گفتند: قف! گفتم: این ها عراقی هستند. شیخ شریف اظهار داشت: با سرعت برو! پدال گاز را فشار دادم. سرعت ما روی ۹۰ کیلومتر بود که ما را به رگبار بستند.

چند گلوله به گردن و دست شیخ و یک گلوله هم به زانوی من برخورد کرد. شیخ شریف دست به اسلحه برد اما فرصت نشد. در همین زمان یک گلوله آرپی جی ۷ به چرخ عقب ماشین برخورد کرد و منفجر شد. کنترل ماشین از دست رفت. ماشین واژگون شد و پس از دو بار غلتیدن روی سقف به جدول کنار بلوار برخورد کرد و باز به حالت اول بازگشت.

از خاک ما بیرون بروید

شیخ شریف به سبب گلوله هایی که به او برخورد کرده بود و خونی که از بدنش می رفت و به خاطر بی خوابی شب ها و روزهای گذشته و گرسنگی و تشنگی، دیگر رمقی برایش نمانده بود.

بااین حال بعثی ها با اسلحه به پاشنه پای راست شیخ شلیک کردند ولی این مرد شجاع چون کوهی ایستاد و با لحنی به عربی فصیح به عراقی ها اظهار داشت: از خاک ما بیرون بروید، مگر ما همه مسلمان نیستیم؟ عراقی ها که مقاومت شیخ را دیدند؛ بیش ازپیش عصبانی شدند و گفتند هذا آیه المقاومه؛ این فرمانده مقاومت است.

سپس آنها شیخ را به رگبار بستند که ران های این روحانی بزرگ، سوراخ سوراخ شد پس ازآن حدود ده نفر شیخ شریف را می زدند. شیخ تکبیر می گفت و آنها می زدند، بااینکه شیخ مجروح بود، او را می زدند و روی زمین می کشیدند. بعثی ها همان گونه که اطراف شیخ شریف حوسه می کردند (می رقصیدند) عمامه شیخ را با سرنیزه برداشتند و به زمین انداختند و فریاد می زدند: اسرنا الخمینی، ما خمینی را اسیر کرده ایم.

شیخ شریف در آن ساعت نتوانست از اسلحه استفاده نماید ولی از زبانش بهره برد و در همان وضعیت فرمود: الیوم خمینی حسین و صدام یزید

این کلام شیخ، لرزه بر اندام دشمن افکند. فرمانده عراقی ها با سرنیزه به طرف شیخ شریف حمله ور شد و با همان سرنیزه، کاسه سر شیخ را برداشت. مغز سر شیخ نمایان شد و روی آسفالت گرم خیابان خرمشهر افتاد و محاسنش به خون سرش رنگین شد.

منابع:

۱-مهدی انصاری، حسین یکتا، هجوم سراسری: روزشمار جنگ ایران و عراق (کتاب چهارم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ دوم، ۱۳۷۵، صفحات ۴۴۰، ۴۴۲، ۴۴۳

۲-خرمشهر در نبرد طولانی، تعدادی از نویسندگان، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم ۱۳۹۰، صفحات ۳۸۲، ۳۸۴، ۳۸۶، ۳۸۷، ۳۸۸

انتهای پام



منبع:

1401/07/24
22:52:40
0.0 / 5
423
تگهای خبر: تبلیغات , خیابان , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۳ بعلاوه ۵
هنر شهر

پربیننده ترین ها

پربحث ترین ها

جدیدترین ها

هنر شهر

هنر و فرهنگ شهری - هنر شهر، نبض هنر خیابانی ، رنگ زندگی

honareshahr.ir - تمامی حقوق مالکیت معنوی سایت هنر شهر محفوظ است