تخریب روانی مخاطب و تهدید ارزش های انسانی در نمایش خانگی
به گزارش هنر شهر، سریال «شغال» با قمار، تجاوز و بی منطقی روایت، نه سرگرم کننده است و نه آموزشی؛ بلکه ابتذال میلیونی را عادی می کند و سلامت روان مخاطب را تهدید می کند.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق
- سریال «شغال» با شروعی غیرقابل باور از میز قمار و پوکر شروع می شود. این شروع نه تنها جذاب نیست، بلکه به وضوح نشان دهنده سطحی نگری و آشفتگی در نرمال سازی مصادیقی ساختارشکن است. این سریال با بازی قمار دو کاراکتر سامی (علیرضا زمانی نسب) و کامیار (امیرحسین فتحی) شروع می شود.
سامی (علیرضا زمانی نسب)
وقتی قمار، ناموس را گرو می گیرد
/انسانیت روی میز شرط بندی
«کامیار» میز قمار را به «سامی» واگذار می کند و مرد برنده، بجای گرفتن سند زمین خانوادگی کامیار، تجاوز علنی او به آوا، دختر خدمتکارشان (شکوه)، را پیشنهاد می دهد.
آوا در آن روز بجای مادرش، شکوه، مشغول تمیز کردن خانهٔ خانواده کاویان است. این تجاوز صورت می گیرد و در سکانس های بعدی، دختر روبروی آینه ایستاده است و با وسواس مسواک می زند. مفهوم این سکانس اینست که قسمتی از ماجرای تجاوز اختیاری بوده و آنچنان هم الزامی نیست و از طرفی سامی و همراهانش نظاره گر این تجاوز نه چندان الزامی بوده اند.
سفیدسازی متجاوز، سیاه ترین بخش روایت
با توجه به ساختار اخلاقی حاکم بر مدیوم نمایشی ایرانی، انتظار می رود انجام دهنده عمل تجاوز و بانیان این رویداد، در ادامه روایت به سزای اعمال خود برسند تا سریال جنبهٔ اخلاقی پیدا کند؛ اما آن چه در متن این روایت رخ می دهد، سفیدسازی کامیار، کاراکتر متجاوز است و بانی این تصمیم، یعنی کاراکتر سامی (برندهٔ میز قمار)، در ادامه کمرنگ می شود. چنین روایتی الهام گرفته از سریال ترکی «فاطماگل» (محصول ترکیه) است، اما نمونهٔ ترکی هم متجاوز را تطهیر نمی نماید. ساختن چنین وضعیت نمایشی در کشورهای به اصطلاح آزاد جهان نیز نا ممکن است.
نظارتی که در خواب عمیق است
عدم نظارت دقیق و فضاسازی سریال های شبکهٔ نمایش خانگی، رفته رفته بجای بازتاب چالش های منطبق بر فرهنگ عامه، زمینهٔ نرمال سازی رفتارهای صدمه زا را فراهم می آورد و الگویی خطرناک برای مخاطبان جوان عرضه می کند. نکتهٔ جالب، حضور «رحمان سیفی آزاد» از مدیران سابق سیما و به عنوان مغز متفکر محتوایی سریال است.
پرسش بزرگ: این سریال چطور مجوز گرفت؟
مهم ترین پرسش این است: چنین اثری چطور مجوز پخش و نمایش گرفته است؟ سریال شغال هیچ پیام اخلاقی یا اجتماعی مشخصی ندارد، هیچ روایت منسجمی عرضه نمی دهد و هیچ نوآوری هنری در آن دیده نمی گردد. در عوض، نمایش قمار، شرط بندی چندمیلیاردی و صحنه های تجاوز جنسی به عنوان یک ابزار سرگرمی به کار گرفته شده و افراد مشغول به این امور در ادامهٔ روایت تطهیر می شوند و حتی زمانی که کامیار، کاراکتر متجاوز سریال، سرگذشت را در برخوردهای ناپدری اش برای پدرش (فرهاد کاویان) تعریف می کند، کم مانده مخاطب برای او اشک بریزد.
کاراکتر کامیار شیفتهٔ نوشیدن مشروبات الکلی است و در همان قسمت اول مشخص است که مصرف کوکائین او حدی ندارد و در ادامه، این کاراکتر که مردی جوان و جذاب است.
آیا شغال یک تهدید اجتماعی است
؟ /از نقد اجتماعی تا نسخه پیچی برای انحراف
این سریال، بجای آموزش، اخطار یا ایجاد تجربه ای معنادار برای بیننده، رفتارهای ضداخلاقی و غیرقانونی را عادی جلوه می دهد و با چنین روایت بی منطق و مبتذلی، بیشتر از هر چیز سلامت روانی و اجتماعی مخاطب، بخصوص جوانان، را تهدید می کند.
هنر داستان گویی باید مخاطب را همراه کند، تجربه ای تازه و معنادار خلق کند و حتی در پرداخت به موضوعات تاریک، مسئولیت اخلاقی را رعایت نماید. این سریال با انتخاب روش دراماتیک غیرمنطقی و اشتباهی، عملا مخاطب را در معرض الگوگیری از رفتارهای مخرب قرار می دهد و نشان داده است که سازندگان هیچ تلاشی برای رعایت این مسئولیت نکرده اند.
اشارهٔ نمایشی صریح و بی منطق به خشونت جنسی در سریال شغال، نه تنها هیچ کمکی به روایت داستان نمی کند، بلکه به صورت مستقیم روحیه و احساسات مخاطب را تخریب می کند. این صحنه ها نه نقد اجتماعی محسوب می شوند و نه می توان به آنان بازتاب پندآموز نسبت داد. شاید از نظر سازندگان، معضلات اجتماعی تلقی شود، اما خود محصول نمایشی، ابزاری بازدارنده نمی باشد، بلکه در ادامهٔ سریال به عنوان الگویی برای سوءاستفاده تبدیل می شود.
عادی سازی خشونت جنسی
/تخریب روانی مخاطب، محصول جانبی سریال
حتی در سینمای بزرگسالان غربی، نمایش خشونت با چنین سطحی از بی منطقی و ابتذال، به ندرت دیده می شود. در آثار نمایشی خشونت غربی، نمایش سکانس تجاوز، تنها زمانی مجاز است که با هدف صدمه شناتسی ساختارهای اجتماعی و روانی عرضه شود و نه صرفا برای تحریک حس کنجکاوی بیمارگونه. از نمونه های قابل اعتنای غربی می توان به نمونه شاخص تلما و لوییس اثر ریدلی اسکات اشاره نمود. اما در این سریال، هدف فقط پر کردن خلأ خلاقیت با ابتذال و صحنه های جنسی است و روایت پیش می رود.
از منظر اجتماعی، این شیوهٔ روایت صدمه زننده و خطرناک می باشد. وقتی تجاوز و سوءاستفادهٔ جنسی به ابزاری برای پیشبرد داستان بدل می شود، ارزش های انسانی و کرامت فردی زیر سؤال می رود و خشونت جنسی به مرور برای مخاطب عادی می شود. بجای ایجاد فضایی برای همدلی و تأمل، مخاطب با رفتاری ناپسند و صدمه زا مواجه می شود.
در نهایت، چنین تولیداتی بیشتر از آنکه هنر باشند، خیانت آشکار به هنر و مخاطب محسوب می شوند. سینما و تلویزیون می توانند بستری برای بازتاب دردهای اجتماعی و روانی باشد و این بازتاب باید توام با مسئولیت اخلاقی باشد. در غیر این صورت، نتیجه چیزی جز ابتذال، تضعیف ارزش های انسانی و تخریب روانی مخاطب نخواهد بود.
یکی از بزرگ ترین مشکلات سریال شغال، فقدان کامل توجه به مسئولیت اجتماعی در متن روایت است. حتی اگر بخواهیم شخصیت ها را بیمار یا منحرف درنظر بگیریم، رفتارهای آنها باید حداقل در چهارچوبی قابل درک برای مخاطب شکل بگیرد. اما در این اثر، هیچ گونه انسجامی دیده نمی شود و همه چیز پراکنده و غیرمنطقی است.
نمونهٔ بارز این بی منطقی، نمایش صحنه هایی است که گروهی از افراد در مقابل خشونت جنسی صرفا نظاره گرند، بدون آنکه هیچ انگیزهٔ روان شناختی یا دلیل داستانی برای حضورشان وجود داشته باشد. سازندگان کوچک ترین تلاشی برای توضیح رفتار شخصیت ها نکرده اند: آیا مقرر است بیمار جنسی باشند؟ آیا هدف ایجاد فضایی روان شناختی است؟ هیچ کدام روشن نیست و مخاطب تنها با سردرگمی مواجه می شود.
قمار، مشروب و تجاوز؛ ابزار سرگرمی
قسمت های بعدی سریال و اضافه شدن شخصیت های جدید، بیشتر از آنکه روایت را در راه عقوبت کاراکترهای ساختارشکن پیش ببرد، دنبال توجیهی برای نرمال سازی همان سکانس ملتهب تجاوز است. کاراکتر آزاد (کامبیز دیرباز) به روایت اضافه می شود و تصور انتقام در مخاطب شکل می گیرد، اما آزاد ورودی منفعلانه دارد.
کامیار، کاراکتر متجاوز، ناگهان گرفتار عذاب وجدان می شود و با پدرش که می خواهد او را تنبیه کند، ناگهان تغییر موضع می دهد و می خواهد او را از کشور فراری دهد. آوا، دختری که به او تجاوز شده، حاضر است بی حیثیت شدن خودرا به بهای ازدواج با برادر ناتنی متجاوز نادیده بگیرد.
نبود منطق و تضاد در شخصیت پردازی و روایت، یکی از دلیلهای پرسش برانگیزی دربارهٔ این سریال است. این مجموعه در نهایت به مجموعه ای از صحنه های پراکنده و بی هدف بدل شده که هیچ پیام مثبت یا آموزنده ای ندارد و تنها ابتذال و رفتارهای صدمه زا را نرمالایز می کند.
در چنین درام حساسی، شخصیت ها بطورکامل فاقد انسجام اند و رفتارهایشان در تضاد با حرف ها و ادعاهای خودشان قرار می گیرد. جابه جایی های بی هدف بین صحنه های مختلف، مثل مهمانی های بی ربط، نشان داده است که سازندگان هیچ طرح روایی منسجمی نداشته اند. بنابراین، سریال بیشتر شبیه تکه تکه های وصله پینه شده است تا یک اثر هنری منسجم.
عشق الزامی و حاملگی ناخواسته؛ پایانی که از پیش معلوم است
یکی دیگر از مشکلات اساسی، انتخاب نادرست بازیگران است. بجای آنکه از چهره هایی استفاده گردد که با شخصیت های منفی یا بحث برانگیز همخوانی داشته باشند، از بازیگران محبوب و دوست داشتنی بهره گرفته شده است. این تصمیم نه تنها باورپذیری نقش ها را از بین می برد، بلکه مخاطب را دل زده می کند. در حالیکه اگر از بازیگران بحث برانگیز یا منفور استفاده می شد، دست کم سریال می توانست توجه عمومی و گفت وگوهای اجتماعی را دربارهٔ بحث تجاوز جنسی برانگیزد.
مشکل سریال شغال محدود به یک اثر نیست؛ این تنها نمونه ای از الگوی تکراری و بیمارگونه است که در چندین سریال شبکهٔ نمایش خانگی دیده شده است. در بیشتر محصولات توزیع شده در شبکهٔ نمایش خانگی، توجه به گزاره های نمایشی تجاوز، خیانت و روابط تحمیلی، بدون هیچ پشتوانهٔ منطقی یا هنری، توام با مخاطرات اجتماعی فراوانی خواهد بود.
سازندگان بجای خلق داستانی تازه و مسئولانه، صرفا یک «فرمول شوک آور» را بارها کپی می کنند: شروع با خشونت جنسی، ادامه با روابط ناسالم و پیچیده، و پایانی پیش بینی پذیر که به طور معمول شامل عشق الزامی یا حاملگی ناخواسته است. چنین روندی نه تنها خلاقیت هنری را می کشد، بلکه به شعور مخاطب توهین می کند و رفتارهای صدمه زا را عادی می سازد.
فرمول قدیمی تجاوز، باردیگر از جیب سیفی آزاد
یکی از عوامل محتوایی این سریال، رحمان سیفی آزاد است که فرمول تجاوز ناگهانی را یک دفعه دیگر با فیلم «من مادر هستم» آزموده بود و در زمان نمایش این فیلم، حسگرهای جامعه نسبت به محتوای آن عکسالعمل نشان داد و از جانب دیگر، «من مادر هستم» مسیر دراماتیک عقلانی تر و ترمیمی داشت.
اما شغال که ادامهٔ همان ایده ابدی و ازلی سیفی آزاد است، متن حساس جامعه را گاز می گیرد و متاسفانه حسگرهای حساس جامعه در قبال اعتماد به نهادی همچون ساترا (به جای وزارت ارشاد) واکنش نشان نمی دهند.
مخاطب هنگام تماشای این سریال احساس می کند وارد دنیایی موازی شده که هیچ ارتباطی با منطق انسانی که در جامعه مشاهده می کند، ندارد. شخصیت ها تصمیم هایی می گیرند که حتی برای افراد منحرف هم غیرقابل باور است و این موجب می شود بیننده مدام درگیر پرسش «چطور امکان دارد چنین چیزی رخ دهد؟» شود. چرا این سریال کاراکتر منحرفی مثل کامیار (که عامل تجاوز است) را در ادامهٔ قسمت های بعدی بسادگی تطهیر می کند؟
هنر تاریک یا هنجارشکنی بی هدف؟
با وجود سرمایه گذاری عظیم تهیه کننده، علی طلوعی، نتیجهٔ محصول چیزی جز صحنه های هنجارشکن نیست. سریالی نظیر شغال بجای ایجاد تجربه ای معنادار، تنها با موجی از انتقاد و تمسخر مواجه می شوند. حتی سریالی مثل «پوست شیر» نتوانست با احترام به مخاطب و منطق روایی، موضوعات تاریک را به گونه ای قابل تحمل و آموزنده بازتاب دهد؛ مقایسهٔ این دو رویکرد نشان داده است که مشکل اصلی نبود خلاقیت و شعور هنری است، نه پرداختن به موضوعات حساس.
نبود رده بندی سنی؛ تهدید مستقیم سلامت روان مخاطب
از همه عجیب تر، نبود هرگونه اخطار یا رده بندی سنی برای محتوایی آشکارا بزرگسالانه است. صحنه هایی که به آسانی می توانند برای مخاطب صدمه زا باشند، بدون هیچ فیلتر یا اخطار قبلی نمایش داده می شوند. این رفتار نشان داده است که سازندگان حتی حداقل مسئولیت اخلاقی نسبت به مخاطب را رعایت نکرده اند و برای سلامت روان بینندگان ارزشی قائل نبوده اند.
رپ در شبکه خانگی آزاد، اما در ارشاد ممنوع؛ مخاطب سردرگم
در سطح دیگری از سریال، موسیقی رپ به شکل آشکاری استفاده می شود. این بخش سریال احتیاج به پژوهش های فراوانی در حوزهٔ این ژانر موسیقایی دارد. سال ۱۳۹۴، مجوز به یکی از محبوب ترین و کم حاشیه ترین خواننده های رپ با نام هنری «یاس»، که قرار بود تیتراژ فیلم بارکد را بخواند، توسط وزارت ارشاد صادر نشد، اما آشکارا موسیقی رپ به عنوان موسیقی محل مناقشه، در شبکه نمایش خانگی از رانت نمایشی برخوردار می باشد. نتیجه قابل برداشت از این سیاست ها، حاکمیت دوگانهٔ فرهنگی است و صدور چنین مجوزهایی از طرف ارشاد ممنوع شمرده می شود، در شبکهٔ نمایش خانگی بطورکامل آزاد است.
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب