درخواست اكبر اكسیر از طنزپردازان
برای ابوالفضل زرویی مجلس شادی برپا كنید!
به گزارش هنر شهر اكبر اكسیر به دنبال درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد می گوید: انصاف نیست مرثیه گوی شاعری باشیم كه خود، نوشته هایش و قلمش برای خنداندن مردم بود؛ از طنزپردازان می خواهم برای تدفین او مراسم شادی برگزار كنند.
این شاعر و طنزپرداز به دنبال درگذشت ابوالفضل زرویی نصرآباد - طنزپرداز و پژوهشگر - در گفت وگو با ایسنا، اظهار نمود: این خبر را بامداد شنیدم كه برایم خیلی ناراحت كننده بود. یادمان باشد طنز واقعی جایی اتفاق می افتد كه یك طنزپرداز كه خود مرثیه گوی همه هنرمندان است خودش گرفتار باشد. خدا رحمت كند آقای زرویی نصرآباد را؛ او پیش از آن كه به شعر معروف شود به نوشته های منثورش در «گل آقا» معروف بود. او با ستون «تذكرة المقامات» مردم را با طنز سیاسی و اجتماعی آشنا كرد، آن هم در مقطعی كه پرداختن به وزیران خط قرمز بود. در واقع او راه را برای طنز و فكاهه ایران باز كرد.
اكسیر در ادامه بیان كرد: زرویی نصرآباد با تأسیس دفتر طنز حوزه هنری خدمات بسیاری به طنز كرد و طنزپردازان جوانی را به جامعه ادبی ما معرفی نمود، به خاطر همین كارش می توانیم برایش كف بلند بزنیم تا صدایش به بهشت برسد. آن چه از زرویی مدنظر من است، اخلاق، ادب، فروتنی و تواضع او بود كه تمام گناهانش را می توانست یك جا پاك كند.
او سپس تصریح كرد: زرویی شعر فكاهی می گفت و مشكلی از مشكلات جامعه را به ساده ترین و روان ترین شكل ممكن در آن جا مطرح می كرد؛ انگار نسیم شمال دیگری در ایران متولد شده است. اگر تمام شعرها و نوشته های زرویی در یك كفه ترازو قرار بگیرد و ادب و فروتنی اش در كفه دیگر، ادب و فروتنی اش سنگین تر از تمام آثارش است.
این طنزپرداز با اشاره به دور بودن خود از تهران، بیان كرد: زمانی كه از دور زرویی را تعقیب می كردم به این نتیجه رسیدم كه او راه را برای جوان ترها باز می كرد؛ اصلا حسودی و بخل در او نبود. زوریی دست همه را می گرفت و می خواست آنها را معرفی كند؛ مانند اخلاقی كه قیصر امین پور داشت. خیلی زود بود كه زوریی برود و ما خبر كوچ غریبانه اش را بشنویم.
اكبر اكسیر در انتها اظهار داشت: از همه همكاران و دوستان طنزنویسم می خواهم مراسم شادی را برایش برگزار كنند. او نه با مرثیه و نه با مرگ و نه با غم وغصه میانه ای نداشت؛ هرچند دلش پر از درد بود. زوریی به لحاظ معیشتی و اقتصادی هم در مضیقه بود، اما شنیده بودم آبروی فقر و قناعت را نبرد. امیدوارم مجلس شادی برایش برگزار گردد و طنزپردازان هر كدام دو دقیقه استندآپ كمدی اجرا كنند تا سبب شادمانی روح حاضران باشد؛ رفتگان كه رفته اند. امیدوارم نام های دیگری از میان شاگردانش، جای او را پر كنند و طنز عزیز ما هیچ گاه بی كس و بی یار نباشد.
***
ابوالفضل زرویی نصرآباد، زاده اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران بود كه دهم آذرماه خبر درگذشتش اعلام گردید. او با اسم های مستعار ملانصرالدین، چغندر میرزا، ننه قمر، كلثوم ننه، آمیز ممتقی، میرزا یحیی و عبدل در نشریاتی مانند نشریات مؤسسه گل آقا، همشهری، جام جم، ایرانیان، انتخاب، زن، مهر، كیهان ورزشی، بانو، جستجو، عروس و تماشاگران طنز نوشته است.
از كتاب های وی هم به این موارد می توان اشاره كرد: «تذكرة المقامات»، «افسانه های امروزی»، «پقایع نامه طنز ایران» (همكاری با فریبا فرشادمهر)، « بامعرفت های عالم» (كتاب گویای طنز)، «رفوزه ها» (مجموعه شعر طنز)، «حدیث قند» (مجموعه مقالات طنزپژوهی)، «غلاغه به خونه ش نرسید» (مجموعه افسانه های طنزآمیز)، «ماه به روایت آه»، «خاطرات سر پروفسور حسنعلی خان مستوفی»، «یك بغل كاكتوس: صد شعر طنز»، «اصل مطلب: مجموعه شعر طنز»، «اندر حكایت شیرین بیمه» و «این مرد مشكوك.«
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب